صفحات

دیباچه

مادران پارک لاله/اسلو(حامیان مادران عزادار ایران/اسلو)در تاریخ سوم بهمن 1388 در اسلو برای حمایت و همراهی با مادران ایرانی شکل گرفت و تا امروز با همه ی فراز و فرودهای خود و تا روز تحقق خواست مادران پارک لاله در ایران ادامه خواهد یافت

گردهمایی گروه حامیان مادران پارک لاله اسلو شنبه ۲۰ آگوست ۲۰۱۱






مادران پارک لاله به درخواست های خود همچنان پایبند و استوار هستند

۱.آزادی تمامی زندانیان سیاسی

۲.لغو حکم اعدام به هر دلیل

۳.آزادی بیان و گفتگو

همچنان بار دیگر گشتار جمعی از هموطنان عزیز مان را در سال ۶۷ محکوم و خواستار مجازات عاملین آن گشتار ها میباشد


حامیان مادران پارک لاله اسلو

سالگرد کشتار زندانیان سیاسی سال 67

ما مادران پارک لاله، کشتارهای دهه 60 و بخصوص کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی در سال 67 را محکوم می کنیم و همراه با مادران داغدار دادخواهیم!

سالگرد کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی سال 67 در شرایطی فرا می رسد که خبر دهشتناک این کشتار بیرحمانه در سرتاسر دنیا پخش شده و هر سال که می گذرد پرده های به عمد کشیده شده بر روی جنایات دهه 60 کنار می رود و شاهدان زنده از آن سال های قتل و جنایت، لب به سخن می گشایند و گوشه های تاریک آن را آشکار می کنند.

روایت سال 67 روایت شکنجه‌ها و شلاق‌ها و قساوت‌ها، روایت قطع شدن یک‌باره تمام ارتباط ها و ملاقات ها با بیرون و بعد روایت دادگاه‌های چند دقیقه‌ای که معمولا با یک سئوال و یک جواب و بدون هیچ‌گونه حق دفاع و وکیل، حتا برای برخی که مدت حکم زندان‌شان به پایان رسیده بود؛ با حکم قطعی و لازم الاجرای اعدام بدون حق اعتراض، روایت تجاوز به دختران، پیش از اعدام(برای این که به زعم ایدئولوژی حاکم به بهشت نروند)، و روایت گورهای دسته جمعی در کانال های بزرگ و بدون هیچ گونه حق مراسم و یا حتا نام و نشانی در جایی که امروز گلزار خاوران می نامند و روایت ناپدید شدگان که هنوز هم چشم های مادرانی را که تاب آورده اند به در دوخته است و ادامه همه این قساوت و کشتار در قالب اعدام، قتل‌های زنجیره‌ای و کشتارها و سرکوب‌های دیگر تا امروز در برابر روایت مسلط ایستادگی می کند و شانه به شانه می رود تا هنگامه‌ دادرسی و روز رستاخیز مردم را دریابد. روایتی که قرار بود پنهان بماند ولی برخی زوایای آن به کمک افشاگری های آیت الله منتظری و برخی دیگر به کمک زندانیان آزاد شده که لب به سخن گشودند، آشکار شد. ولی هنوز بسیاری گوشه‌های پنهان دارد که در زمان خود مورد بررسی و کنکاش قرار خواهد گرفت تا تمامی زوایای آن روشن شود.

یک روز اگر می توانستند دلایل کناره‌گیری آیت الله منتطری از نیابت رهبری و جریان اعدام‌ها را وارونه جلوه داده و انکار کنند، امروز اما برخی از اعضای طبقه حاکم نیز در برابر این مقاومت تسلیم شده‌اند و در منابع مختلف به این کشتار داخلی و پاک سازی سیاسی اعتراف می کنند، باز اما آمران و عاملان آن که مرکب از هیأت حاکمه وقت بوده‌اند از روشن کردن آن سرباز می زنند و از زیر مسئولیت‌اش شانه خالی می‌کنند.

آری هیأت حاکمه دیروز و امروز نظام با همدستی ای عامدانه، حمله مجاهدین را علت اصلی این جنایت بی شرمانه قلمداد کردند و می کنند، غافل از اینکه پرده ها کنار می رود و حقایق آشکار می شود و حال ما می دانیم که برنامه ریزی برای اعدام های دسته جمعی زندانیان سیاسی از سال 66 آغاز شده بود که با قبول آتش بس جنگ ایران و عراق و حمله مجاهدین، بهترین زمان و بهترین بهانه برای کشتار و حذف فیزیکی بهترین و پاک ترین و جسورترین انسان های آگاه کشورمان مهیا شد و این جنایت ضد بشری در کم ترین زمان ممکن و با پلیدی ای کم نظیر به اجرا در آمد. جنایتی که هنوز شمار دقیق کشته شدگان اش معلوم نشده است، ولی آمارها از 5000 تا 12000 نفر را شامل می شود و همگان می دانند که این کشتارها پس از آن نیز متوقف نشد و به اشکال مختلف تا به امروز ادامه دارد.

از اینجاست که حرکت خانواده‌های زندانیان سیاسی شکل منسجم تری به خود می گیرد. تحصن در برابر کاخ دادگستری، گردهمائی در برابر دادستانی، برگزاری مراسم برای دادن طوماری اعتراضی با 370 امضاء به کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد، تماس با خارج از کشور، تماس با کمیته‌های حقوق بشر و جامعه‌های دفاع از زندانیان سیاسی و ... در اعتراض به چرایی و چگونگی "فاجعه ملی" ، که سرانجام به واکنش اروپائی‌ها و آمریکائی‌ها منجر می‌شود. در 21 مهرماه، پارلمان اروپا با تصویب قطعنامه‌ای در مورد نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، از دولت ایران می‌خواهد که هیأتی به منظور بررسی وضعیت زندان‌ها عازم ایران شود. 18 آذرماه، پارلمان آلمان قطعنامه‌ای تصویب می‌کند که در آن نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی به شدت مورد انتقاد قرار می گیرد.

از مهرماه سال 1367 که کمابیش خبر کشتارها در میان خانواده ها پخش شده بود، سیل نامه ها و شکایت های شفاهی و کتبی درباره موج کشتارها به سوی نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، گالیندوپل سرازیر شد. او در سفری شش روزه به ایران، بیشترین زمان را به مذاکره با مقامات دولتی و کمترین زمان را برای ملاقات با خانواده ها و بازدید از زندان و خاوران اختصاص داد. در این مدت خانواده ها هر روز جلوی مقر سازمان ملل تجمع می کردند، شاید بتوانند با او ملاقاتی داشته باشند. هرچند جمهوری اسلامی حداکثر تلاش خود را کرد تا او به واقعیت ها دست نیابد، ولی آشکارا کمیسیون حقوق بشر و سازمان ملل به مدارکی دست یافته بودند که متاسفانه این مدارک جدی گرفته نشد و هنوز چرایی این رفتار بر کسی روشن نیست؟! و آن چه اما در روند مسیر دادخواهی تا امروز گذشته است، خبر از سکوت مجامع بین المللی در برابر این جنایات عظیم می‌دهد. جنایاتی که به درستی و بر طبق همان قوانین بین المللی مصداق جنایت علیه بشریت است.

در طی این سال ها، مادران و خانواده های داغدار تلاش های فردی و جمعی بسیاری کردند تا پاسخی دریافت کنند. یکی از این تلاش ها رفتن مداوم به خاوران است تا بتوانند این سند جنایت کشتارهای دهه 60 را حفظ کنند، هرچند خاوران بارها مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و خاکش با بلدوزر زیر و رو شده و معلوم نیست آثاری از وجود کشته شدگان در آنجا باشد، ولی مادران همین بیابان خشک و بی آب و علف را دوست دارند زیرا می دانند عزیزان دلبندشان به شنیع ترین شکل ممکن در آنجا دفن شده اند و باید روزی پاسخی برای سوال های بی جواب شان بیابند. بدین منظور علیرغم تهدید و ارعاب های فراوان باز به خاوران می روند، مراسم می گیرند و تلاش می کنند که یاد و خاطره عزیزان شان را زنده نگاه دارند تا روز پاسخ گویی فرا رسد.

اینک پس از گذشت ده سال و نقض گسترده و آشکار حقوق بشر در ایران، گزارشگر ویژه سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر انتخاب شده است. ما مادران پارک لاله از سازمان ملل و کمیسیون حقوق بشر و دیگر نهادها و سازمان های بین المللی می خواهیم که نقض حقوق بشر در ایران را جدی بگیرند و به تعهدات خود عمل کنند و عاقبت کار مانند زمان آقای گالیندوپل نشود.

ما مادران پارک لاله، تا روشن نشدن تمام زوایای این جنایات و محاکمه آمران و عاملان‌اش در دادگاه های مردمی و عادلانه به همراه تمامی خانواده‌های کشته شدگان فریاد بر می‌آوریم سخن از بخشش بی معناست، زیرا تا به حال هیچ یک از سران جمهوری اسلامی به طور رسمی و علنی در برابر مردم به اشتباه های خود اعتراف نکرده اند و پرونده‌ی کشتار بزرگ زندانیان سیاسی ایران، پرونده‌ای گشوده است که بالاخره یک روز این اسناد جنایت به دست مردم از تاریکخانه ها به خیابان ها و رسانه ها خواهد آمد و آن روز، روز دادخواهی است.
ما می خواهیم بدانیم:

- چرا انسان هایی که حکم زندان داشتند، به جوخه های مرگ سپرده شدند؟
- چرا انسان هایی که برای حداقل خواسته خود به خیابان آمدند، کشته شدند؟
- چرا انسان ها برای بیان اندیشه خود مورد بازخواست قرار می گیرند، به زندان می افتند، شکنجه و گاه اعدام می شوند؟

و هزاران چرای دیگر که ما و تمامی مادران و خانواده های داغدار در سی و سه سال گذشته می خواهیم بدانیم و تا زمان پاسخگویی دست از مبارزه نخواهیم کشید و همچنان ایستاده ایم.

مادران پارک لاله
28 مرداد 1390

4 comments:

سه خاطره از مبارزات خانواده ها در سال 67

شوک بزرگی که آذر 67 به ما خانواده های زندانیان واردکرده بود ما را در بهت و ناباوری فرو برده بود.

برای چه اعدام شدند؟

خیلی ها چند ماهی از حکم شان مانده بود حتی چند مورد داشتیم که حکم شان تمام شده بود!!!

مستاصل بودیم نمی دانستیم چکار باید بکنیم... تا اینکه زمزمه هایی شنیدیم که باید برویم جلوی دادگستری و اعتراض کنیم...

صبح روز 5 دی ماه 67 که یک روز برفی بود جلوی در دادگستری جمع شدیم خیلی از مادرها و همسرها آمده بودند و در بسته بود.

نمی گذاشتند کسی وارد ساختمان شود، گفته بودند که وزیر دادگستری نیست. نامه ای که خانواده ها نوشته بودند را گرفتند که مثلا جواب بدهند، اما تا حوالی ظهر هیچ خبری نشد. آن روز همه عصبانی بودند ازجمله من. رهگذرهایی که رد می شدند، می پرسیدند اینجا چه خبره؟ من با عصبانیت می گفتم که همسران ما را که توی زندان بودند کشتند و به آنها توضیح می دادم که جرم شان چه بوده؟

آنجا ماموران لباس شخصی زیاد بودند، البته لباس شخصی های آن زمان خیلی شیک و تیپ آمریکایی بودند. تصورش را نمی کردی که اینها مامور باشند! نزدیک ظهر برای پراکنده کردن جمعیت تعداد زیادی از پاسدارها حمله کردند و ما هرکدام سویی رفتیم.

من همراه یکی از دوستانم که شوهرش اعدام شده بود تا پارک شهر رفته بودیم ضلع شرقی پارک شهر که 2 تا از مامورهای لباس شخصی که از صبح ان طرف خیابان ایستاده بودند جلوی راه مان را گرفتند و گفتند تو باید با ما بیایی سوار شو من گفتم سوار نمی شوم دوستم دستم را گرفت و گفت ولش کنید این 3 تا بچه داره! خلاصه من امتناع می کردم که سوار نمی شوم می گفت پتو می اندازم روی سرت و می برم.

یکی دیگر اومد وسط گفت خانم سوار شوید چند تا سوال می کنند بعد رهایتان می کنند دید که سوار نمی شوم گفت قول می دهم نیم ساعت بیشتر طول نکشد، گفتم قول میدهی؟ گفت: آره به شرفم قسم! گفتم شما شرف هم دارید! این یکی عصبانی شد دست به هفت تیر برد خلاصه ما را سوار کردند بردند دوستم که فقط مانده بود تا من را رها کنند، او را هم با من سوار کردند ....

ما را بردند کمیته 15 خرداد و سین جیم شروع شد.

چه کسی برنامه امروز را گذاشت؟

چه چور با بقیه هماهنگ کردید؟

برای چی امدید اینجا؟

جالب اینجا بود که نامه ای را که خانواده ها داده بودند به دست وزیر برسه ضمیمه پرونده من بود! گفتم اون چیه؟!

خلاصه از انجا ما را بردند کمیته خاوران ظاهرا مامورهایی که ما را دستگیر کرده بودند، متعلق به ان کمیته بودند، چند ساعتی انجا بودیم که ما را آوردند کمیته وصال. توی راه با دو پاسدار که میان سال بودند صحبت کردیم و گفتیم ما کی هستیم و اعتراض کردیم برای چی ما را دستگیر کردند. انها با تعجب گفتند ما فکرکردیم شما رو در رابطه با مواد مخدر دستگیر کردند!

اون شب توی کمیته وصال بودیم و فردایش هم ما را بردند اوین و10 روز هم من و دوستم انفرادی اوین بودیم و ....

===================

گالین دوپل اومده بود ایران، ما گفتیم فرصت مناسبی است باید بریم به دیدنش. خانواده های جان باختگان 67 قرار گذاشتند که جلوی دفترش جمع بشیم. من صبح با دختر کوچکم رفتم دیدم تعدادی از مادران و خواهران و همسران اومده بودند. پرس وجو کردیم، گفتند: گالین دوپل رفته جایی برای بازدید و حوالی ظهر برمی گرده، من دیدم اگر بخوام با دختر کوچکم که تو بغلم بود تا اون موقع بمونم بچه اذیت میشه، برگشتم خونه بچه رو گذاشتم پیش خواهرم و یک نامه نوشتم و دوباره برگشتم میدون آرژانتین دیدم چه خبره!! به ازای هر یک نفر 3 تا مامور لباس شخصی(کت شلواری) ایستاده بودند. خیلی کتک کاری کرده بودند و برای متفرق کردن خانواده ها یکسری از مادرها رو دستگیرکردند. یک پرده خیلی بزرگ هم جلوی در دفتر سازمان ملل زده بودند با این مضمون که "ما زندانیان سیاسی از جمهوری اسلامی بخاطر رافت اسلامی متشکریم" و یکسری از توابین رو آورده بودن و اونها به طرفداری از جمهوری اسلامی شعار می دادند. خلاصه یک جو امنیتی خیلی سنگین حاکم بود که ما تصمیم گرفتیم برگردیم. من با یکی از دوستانم بودم و او گفت بیا با اتوبوس بریم، بهترین راهه ولی باید مواظب باشیم که دنبال ما نیایند. ما آخرین لحظه موقعی که در بسته می شد، سوار شدیم ولی 2 تا مامور کت و شلواری(سرمه ای) به زور خودشون رو تو اتوبوس کردند. دوستم گفت بهتره یکی دو ایستگاه دیگه پیاده شیم ما باز در آخرین لحظه پیاده شدیم و اونها هم همینطور....دنبال ما راه افتادند ما اون روز اینقدر از کوچه و پس کوچه ها گذشتیم تا بلاخره گم مان کردند. من سریع نامه ای که برای گالین دوپل نوشته بودم رو توی یک عکاسی زیر زمین از بین بردم و رفتیم خونه یکی از آشناهای دوستم تا هشت شب اونجا موندیم و بعد اون خانم به ما چادر داد و آژانس گرفتیم و به خانه برگشتیم ....

=====================

باخبر شدیم که گالین دوپل روز جمعه می خواد برود خاوران سرمزار ... ما خانواده ها تصمیم گرفتیم که حتما آن روز حضور داشته باشیم. طبق معمول جمعه ها راه افتادیم به سمت خاوران. من با مینی بوس از میدون خراسان به سمت جاده خاوران می رفتم که سر سه راه افسریه تعداد زیادی از دوستان و آشنایان رو دیدم. آنها تا متوجه من شدند، اشاره کردند که پیاده شم. پیاده شدم و گفتم چرا اینجا جمع شدید؟ گفتند: مامورهای سپاه اینجا را قرق کردند و نمی گذارند کسی برود آن سمت، از سه راه افسریه به بعد تحت کنترل شدید نیروهای امنیتی بود. خلاصه مدت کوتاهی اونجا موندیم و تهدید می کردن که برید وگرنه دستگیر می شوید و ما برگشتیم و بعد شنیدیم که گالین دوپل رو بردند بالای قبرستان تو ده " لپه زنک" و چی نشونش دادند نمی دونیم؟!

2 comments:

  • بااین همه قصه کهدردلم نهفته است چگونه کتاب رنجهایم رابنویسم آیاتاریخ مارابیادخواهدداشت ستارگانزمینی که درآسمان مهین به نظاره من وتونشسته اند.واگربه این سکوت خودادامه دهیم آیاآیندگان ماراخواهندبخشید.
    آگوست ۱۸, ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۵۹

  • قصه دردها و مرارت های مادران و خانواده ها از یک طرف و حرکت ها و تلاش ها و مبارزات و استقامت های آنان از طرف دیگر، در طی این سال های ظلم و ریا و استبداد و تبعیض، آنقدر زیاد است که می توان خروارها کتاب نوشت ولی آنقدر گوشه های پنهان دارد که باز کم است. باید آنقدر نوشت و به زبان آورد تا تمام زوایای آن به وسیله کسانی که بوده و حس کرده و شاهدان عینی و شاکیان اصلی بوده اند، بر ملا شود، تا بتوان مسببین را مجبور به پاسخ گویی کرد، شاید درسی باشد برای جلوگیری از تکرار تاریخ و برنامه ای شود برای ساختن دنیایی بهتر و زیباتر که آزادانه بتوان نفس کشید و نه ظلم کرد و نه ظلم را پذیرفت.

گزارش گردهمایی گروه حامیان مادران پارک لاله اسلو شنبه ۱۳ آگوست ۲۰۱۱






گردهمایی این هفته
در حمایت همیشگی از تمام خواسته های مادران پارک لاله
...
در اعتراض به شرایط رضا جوشن زندانی سیاسی که بدليل بيماري قلبي از روز چهارشنبه 12مرداد, دچار سكته قلبي شده است و عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت ایشان

در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به شرایط وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی که به دلیل خونریزی از مجرای ادراری به وخامت گرویده است

و درحمایت از همه زندانیان سیاسی - عقیدتی


 حامیان مادران پارک لاله اسلو

گزارش گردهمایی گروه حامیان مادران پارک لاله اسلو شنبه۶ آگوست ۲۰۱۱






صبر کن ای دل غم دیده که چون پیر حزین
... عاقبت مژده ی نصرت رسد از پیرهنم
چه غریبانه تو با یاد وطن می نالی
...من چه گویم که غریب است دلم در وطنم

بیاد مادران داغدیده در وطن




مادران پارک لاله اسلو تا رسیدن به حق خواست های گروه مادران در ایران و آزادی زندانیان سیاسی دست از اعتراز بر علیه ظلم بر نخواهد کشید


حامیان مادران پارک لاله اسلو