صفحات

دیباچه

مادران پارک لاله/اسلو(حامیان مادران عزادار ایران/اسلو)در تاریخ سوم بهمن 1388 در اسلو برای حمایت و همراهی با مادران ایرانی شکل گرفت و تا امروز با همه ی فراز و فرودهای خود و تا روز تحقق خواست مادران پارک لاله در ایران ادامه خواهد یافت

روز جهانی کارگر و روز معلم گرامی باد!

چه کسانی پاسخ گوی فشار روز افزون بر کارگران و معلمان معترض و خانواده های آنان هستند؟


امسال روز جهانی کارگر و روز معلم را در حالی گرامی می داریم که از یک طرف شاهد آزادی سرافرازانه ابراهیم مددی و منصور اسانلو از اعضای هیات مدیره سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی و پدرام نصراللهی و فرزاد احمدی از فعالان کارگری در تهران و هاشم خواستار از اعضای کانون صنفی معلمان در مشهد هستیم و از طرف دیگر به شدت نگران احکام اعدام تایید شده از جمله حکم اعدام عبدالرضا قنبری معلم دبیرستان یکی از مدارس پاکدشت هستیم.

همچنین تعدادی از کارگران، فعالان حقوق کارگری و معلمان عزیزمان از جمله: رضا شهابی عضو هيأت مديره سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و رسول بداغی، عضو هیأت مدیره کانون صنفی معلمان ایران هر یک به 6 سال زندان و 5 سال محرومیت از فعالیت‌ اجتماعی محکوم شده اند. کارگران و فعالان کارگری دیگری همچون شاهرخ زمانی، علی اخوان، علی نجاتی، ساسان واهبی واش، محمدحسینی، مهدی فراحی شاندیز، مهرداد امیر وزیری و معلمانی چون عبدالله مومنی، علی پور سلیمان، رسول بداغی و محمد داوری و ... در زندان به سر می برند و نبی الله باستان معلم زحمتکش به 5 سال تبعید در بروجرد محکوم شده است.

امسال در آستانه روز کارگر و معلم شاهدیم که هزاران تن از کارگران و معلمان میهن مان، شغل خود را از دست داده اند و هر روز تعداد بیشتری از کارگران و معلمان از کار اخراج یا با تعطیلی کارخانه ها و مراکز فرهنگی یا با تعدیل نیروی انسانی به صف بیکاران می پیوندند. طبق اظهارات دبیرکل خانه کارگر، در سال گذشته یکصد هزار کارگر از کار اخراج شده اند.

هر سال که می گذرد؛ تنگناهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر مردم ایران بیشتر می شود و باز شاهدیم که کارگران و معلمان برای یک اعتراض ساده سندیکایی و صنفی به زندان های طولانی مدت محکوم می شوند و خانواده های آنان و فرزندان شان در بدترین شرایط معیشتی و روحی - روانی به سر می برند.

در کنار این خبرها، انتصاب سعید مرتضوی مسئول جنایات کهریزک به ریاست سازمان تامین اجتماعی، یکی از حساس ترین سازمان های کشور که ارتباط تنگاتنگی با اکثریت نیروی کار کشور دارد، بسیار نگران کننده است. انتصاب وی به عنوان رئیس سازمان تامین اجتماعی توهین بزرگی به خانواده هایی است که فرزندان شان در زندان کهریزک مورد شکنجه قرار گرفته یا کشته شدند و خواستار محاکمه آمران جنایات کهریزک، به خصوص فرد مذکور شدند.

در ادامه این سیاست، هر لحظه اخبار ناراحت کننده دیگری در مورد افزایش احکام اعدام و احکام سنگین برای دگراندیشان و همین طور کارگران و معلمان زندانی به گوش می رسد.

فشار اقتصادی بر مردم بیداد می کند و هر روز این فشارها بیشتر و بیشتر می شود، تا جایی که مردم را از حق یک زندگی انسانی و شرافتمند محروم کرده اند. اینکه علت و چرایی این بحران و تورم و گرانی و اختلاف طبقاتی و تبعیض و رانت های اقتصادی و بیکاری و غیره و غیره چیست، موضوع مورد بحث ما نیست. ما از زاویه دیگری بدان می پردازیم. ما به نقض حقوق بشر، به بی عدالتی، به تبعیض و به پایمال کردن حقوق انسانی اعتراض داریم. ما می گوییم همه مردم از پیر و جوان و زن و مرد حق انتخاب نوع زندگی خود را دارند، حق تشکل دارند، حق اعتراض دارند، حق امنیت شغلی دارند، حق انتخاب دوست دارند، حق کار، حق تحصیل، حق سفر و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن و حق یک زندگی آزاد و بدون تبعیض و انسانی دارند. ما می خواهیم بدانیم:

- چرا کارگر و معلم نمی تواند از حقوق انسانی و صنفی خود دفاع کند؟
- چرا با یک اعتراض ساده از کار برکنار می شوند یا به زندان می افتند؟
- چرا پس از بیکاری هیچ مقام مسئولی پاسخ گوی شکایات آنان نیست؟
- چرا خانواده و فرزندان شان این چنین مورد ظلم و تعدی قرار می گیرند؟
- چرا اغلب کارفرمایان و دولت با قراردادهای موقت کار و نظام حق التدریسی، کارگران و معلمان را از داشتن امنیت شغلی محروم می کنند؟
- آیا اجرای عدالت یعنی قضاوت و مدیریت سعید مرتضوی ها و کشتن و حذف فرزاد کمانگرها؟

اینها و هزاران چرای دیگر سال هاست که در گوشه و کنار کشورمان به اشکال مختلف در فضای واقعی و زندگی روزمره کارگران و معلمان رو در رو با کارفرمایان و حکومتی ها و همچنین در فضای مجازی در سطحی گسترده در سراسر دنیا مطرح می شود، ولی هیچ مقام مسئول و عدالت خانه ای نیست که پاسخ گو باشد.

اینکه کارگران و معلمان اخراج می شوند یا به زندان می افتند یک بُعد مساله است، بُعد دیگر مشکلاتی است که آنها و خانواده و فرزندان شان را گرفتارمی کند. از بیکاری، از نبود تأمین اجتماعی، از در به دری، از حراج خانه و کاشانه، از خودکشی و ...

ذکر چند نمونه کافی است که به عمق این فاجعه انسانی و بی عدالتی پی ببریم. متاسفانه اخبار خودکشی کارگران در اثر فقر و اخراج از کار هر لحظه بیشتر به گوش می رسد:

1- "صبح روز يكشنبه 24مهر محسن احمديان كارگر توليد لبنيات شيران در شهر كرد دست به خودكشي زد. اين كارگر به علت فقر شديد مالي و عدم دریافت حقوق، خود را از ساختمان اداري اين كارخانه به پايين پرتاب كرد و در دم جان سپرد."

2- "مصطفی علیزاده، کارگر قسمت رنگ گروه بهمن (مزدا)، بعد از ظهر 12 بهمن 90 در محوطه کارخانه دست به خودکشی زد و جان باخت. علت خودکشی مصطفی علیزاده قرار داشتن نام او به همراه تعداد دیگری از کارگران در لیست اخراج پایان سال بوده است."

3- "منصور زارعی کارگر اخراجی کارخانه نساجی کردستان که حدود 42 سال سن داشت و بیش از 15 سال در شرایط سخت و زیان آور کارخانه نساجی در قسمت ریسندگی کار کرده بود. او به علت بیکاری و فقر ناشی از آن، در روز دوشنبه 15/12/1390 خودکشی کرد و به زندگی دشوار خود پایان داد."

4- "حسن وکیلی کارگر سنگ ُبر اهل شهر سنندج که حدود 40 سال سن داشت و دارای زن و دو فرزند نیز می باشد، در اولین روز از سال 91 به دلیل فشار زندگی در منزل خود واقع در محله عباس آباد این شهر خودکشی کرد و به زندگی دشوار خود پایان داد."

ما مادران پارک لاله، ضمن تاکید بر سه خواسته همیشگی خود، از حقوق و خواسته های انسانی کارگران و معلمان دفاع می کنیم و خواستار لغو فوری احکام اعدام و آزادی فوری و بدون قید و شرط تمامی زندانیان کارگر و معلم هستیم.

ما هر گونه فشار بر کارگران، معلمان، دانشجویان، وکلا، فعالین حقوق بشر، اقلیت ها، زنان، کودکان و مادران پارک لاله و حامیان آنها را که برای اعتراض به ابتدایی ترین حقوق خود مورد تعرض قرار گرفته اند، به شدت محکوم می کنیم.

هم چنین بازداشت خودسرانه نرگس محمدی، نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر که با داشتن دو فرزند کوچک و بیماری شدید، هیچ گاه دست از تلاش برای اعتلای حقوق انسانی بر نداشت را نیز محکوم می کنیم و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط او و تمامی زنان و مردان آزادی خواه کشورمان ایران هستیم.



مادران پارک لاله ایران
همبستگی جهانی با مادران پارک لاله
اردیبهشت ماه 1391

پیام هایی برای ژیلا کرم زاده مکوندی

مادران پارک لاله ایران- یکم اردی بهشت ماه، زادروز ژیلا کرم زاده مکوندی است. ژیلا شاعری ست که به جرم همراهی و همدردی با مادران داغدار به دوسال حبس تعزیری و دوسال حبس تعلیقی محکوم شده است و هم اکنون دوران محکومیت اش را در زندان اوین طی می کند.
خانواده ژیلا، برخی از مادران پارک لاله و هم چنین تعدادی از دوستان وی، طرح ها، عکس ها و پیام هایی را به مناسبت تولد این زندانی سیاسی برای مان ارسال کرده اند که تعدادی از آن ها را انتخاب و منتشر کرده ایم.
مادران پارک لاله ایران ضمن گرامی داشت زادروز این شاعر و همراه، خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط وی به همراه همه زندانیان سیاسی و عقیدتی هستند. به امید آن روز!

تابستان در کوچ ام
زمستان در خواب
گمشده در پاییزم !
و بهار را هرگز ندیده ام
فصل عاشقی من کی میرسد ...! (شعر از ژیلا کرم زاده مکوندی)
****
1
طرح از : فروغ کرم زاده مکوندی
2
اردی بهشت است، ماهی که بهشت بهار بر زمینِ تازه شده اردو می زند و زمین و زمان رخت نو بر تن بر ضیافت آفتابی می رود که از سرمای زمستان دیگر ماسیده نیست و چهره اش را ابرهای زایای فروردین نپوشانده اند. اردی بهشت است و پرندگان آزاد نغمه خوان، بال می افشانند و سوی به دیگر سوی می سپارند و مست از عطر شکوفه ها دل به دل بهار می دهند.
اول اردی بهشت است و تولد توست. تو، که شاعر هر چه خوبی هست بودی. شاعر لحظه های آزادی و غم های بی کران انسان تنها شده ی امروز بودی. تو که در میان این جهان از خود بیگانه شده، یافته بودی خود را و می دانستی که جای بهار کجاست ، میان آن همه زمستان که بر ما می گذشت و سرمایش استخوان بر ما ترکانده بود.

ژیلای عزیز!
به بندت اگر چه خواسته اند، اما ندانسته اند که شوریدگی و روشنی ذهن تو از سیم خاردارهایشان چون شاپرکی می گذرد و درست همین جا در میان دوستان ات به هر کجای این جهان که باشند می نشیند و امید به راه نیمه رفته را در دل هایشان زنده می دارد تا تو وهاتو باز آیید و باز این قافله یاران اش را دریابد. زمان می گذرد با گام های توانایش و این روزهای تاریک را از ما دور خواهد کرد، و چون یک روز به بهاری چنان که می خواستی اتراق کند، تو نیز با ما خواهی بود و آن روز نه دور است و نه دیر. این جا کنارت ایستاده ایم . ببین!
شایان

*****

3
ژیلای عزیزم
چند سطری به بهانه روز تولدت می نویسم.
اینک که شکوفه ها زیبایی خود را عیان کرده اند و می دانم که تو چقدر بهار را و دیدن شکوفه ها را دوست داری. چقدر جای تو خالی است. تو زاده بهاری، روحت به لطافت نسیم بهاری است و به خاطر همین نازک طبعی و احساسات پاک هم اکنون در آن سوی دیوارهای ستبر اوین اسیری.
بهار که سرشار از زندگی و تازگی است و بهاری بودن با شب های ظلمانی و دراز زمستان و جمود و سردی جانفرسای آن سرسازش ندارد. زمستانیان می دانند که رفتنی هستند، بهار گر چه ملایم ولطیف ولی سرسخت و استوار وظیفه ی خود را پیش می برد. تو و دیگر زنان و مردان آزاده ی میهنم که چندیست در چنگ سیاه کاران ستم گر گرفتارید یادآور بهاری باشکوه هستید و بدون شک پیروز و سرفراز. دل من گواهی می دهد که پیروزی شما بسیار نزدیک است.

به امید سرآمدن زمستان دیجور و شکفتن بهارانی که باردار آزادی و عدالت و دادخواهی برای میهن عزیزمان ایران است. دلتنگ از نبودنت و آرزومند رهایی تمام زندانیانی که برای داشتن میهنی آزاد دربند هستند تولد تو نازنین را تبریک می گویم.

لیلا
****

4
ژیلای نازنین، امروز که به تو فکر می کردم یا دم آمد باید بگویم تو لدت مبارک باشد و برای تو آرزوی آزادی کنم که بقول فروغ:
دست هایم را در با غچه می کارم
سبز خواهم شد
میدانم میدانم میدانم
و پرستوها در گودی انگشت های جوهریم تخم خواهند گذاشت
عزیز رهرو پرنده ها چقدر دردناک است در قفس باشی آرزو می کنم روزی قفس ات بشکند ودر روز تولدت در آغوشت بگیرم

بهاران بودن در کنارت خجسته باد
تیسا
****

5
اگر بهار فصل شکوفه هاست اردیبهشت ماه عشق وعاطفه هاست و ژیلای عزیز در این روز دوم اردیبهشت از ماه عشاق به دنیا آمده است. از او دو سه خطی برکاغذ میتوان نوشت:
غرض گفتن تولدت مبارک است ای یار و به امید روزهایی که دیوارها فرو ریزد و نام زندان و زندانی که درکتاب ها و قصه ها خط خورده است، به بهانه تولدت هزاران شمع بیافروزی از برای عشق وعاطفه و آزادی


ناهید


****
6
ژیلا جان، دوست و همراه نازنین همگی ما، تولدت مبارک باد! تو در بهار و دوم اردیبهشت زاده شده ای و آرزوی قلبی ام است که همواره بهاری بمانی. تو را به خاطر طبع لطیف و حس انسان دوستی ات به چهار سال زندان محکوم کردند. دو سال در اوین و دو سال در زندانی بزرگ تر که همه ما سال هاست در آن به بند کشیده شده ایم.
هر چند در پشت دیوارهای بلند و در سلول های تو در تو یا در سالن های سرد و بی روح حبس شده ای، ولی ما می دانیم که همچنان عاشق خواهی ماند و با روحیه بالا زندگی را برای خود و دیگران شیرین خواهی کرد، هرچند تلخ ترین لحظات را جلوی چشم ات بیاورند.
تو آنقدر توانایی داری که از آن چهار دیواری بسته که در آن دور از عزیزان و یارانت هستی، به بهترین شکل ممکن بهره جویی و شعر بسرایی و حکایت زندان زنان را با کلماتی زیبا یا با تصاویری تاثیرگذار ثبت کنی، هرچند نتوانی آن اشعار را به چاپ برسانی، ولی می دانیم که این شعرها در قلب تو حک خواهد شد و پس از آزادی زبان به به زبان در سراسر دنیا خواهد گشت تا بدانند که حکومت اسلامی چه بر سر زنان آزادی خواه ما آورده است.
عزیزم اطمینان دارم که در آنجا نیز دوستان زیادی خواهی یافت، همان طوری که در اولین و دومین دستگیری جمعی، دوستان زیادی پیدا کردی.

نازنینم، تو در راه انسانیت گام برداشته ای و دشمنان تو را به زندان محکوم کرده اند، همان طوری که همه ما به زندانی بزرگ تر به نام جمهوری اسلامی محکوم هستیم، ولی بدان که تحمل انسان هم حدی دارد و به زودی همه دیوارهای زندان توسط مردم شکسته خواهد شد. اطمینان داشته باش که روز آزادی نزدیک است و آن موقع تو و تمامی ما شاکیان در دادگاه خواهیم نشست و حاکمان به عنوان متهم، باید پاسخ گوی تمامی اعمال ننگین شان باشند.
كه بود
سرو را تبر زد!؟
كه بود
مادر را
جامه سياه به تن كرد !؟
كه بود
به دل رنگ سياه زد!؟
كه بود
آتش به جان ما زد!؟
ستاره
****
7
ژیلا جان

تولدت مبارک ، هرگز چهره ی نازنینت را فراموش نخواهم کرد، به این امیدم که هر چه زودتر ترا در آغوش بگیرم تا تولد دوباره بهار را با هم جشن بگیریم ، برایمان آواز بخوانی، از عشق، از دوستی، از انسانیت، و ...

ژیلا جان تو با اشعار کوتاه و پر معنایت هر جایی که نمی توانستم احساسم را بیان کنم چه خوب بیان می کردی


به سقف میخکوبم
در دهان زخمی
به دست و پا بندی
شنودم
سین جیم ام
آوازم در نای بریده . . .
ویدا
****
ژیلای نازنین
تو را با صدای زیبا و دلنشین ات که مثل غچه گل نرم ونازک بود اولین بار در آن روزهای بازداشت دیدم و شناختم و از همان جا این دوستی شکل گرفت و بعدها در همدردی ها تبدیل به پیوندی عمیق گردید. بارها اشک های تو را در دیدن رنج خانواده های زخم خورده از بی داد از نزدیک دیدم که ناشی از عشق و علاقه ای است که به مردم داری و می دانم زندان را نیز تبدیل به فرصتی برای نشان دادن این عشق به هم بندان می کنی.
ما یاران تو به یادت هستیم و باور داریم که بزودی بر شانه های همان مردمی که عاشقانه دوستشان داری آزاد خواهی شد. دیر نیست !
ماندانا



0



محاکمه دو تن از مادران و خانواده ها در دادگاه انقلاب

 


خبرگزاری هرانا - حکیمه شکری و ندا مستقیمی دو تن از مادران عزادار (مادران پارک لاله) به همراه مهدی رمضانی، پدر رامین رمضانی از جانباختگان اعتراضات مردمی پس از دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸، صبح امروز( چهارشنبه 23 فروردین ماه)، در شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه می‌شوند.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حکیمه شکری، ندا مستقیمی و مهدی رمضانی که در آذر ماه سال ۱۳۸۹ در جریان بزرگداشت سالروز تولد امیر ارشد تاجمیر در بهشت زهرا، بازداشت شده بودند، صبح امروز، چهارشنبه بیست و سوم فروردین ماه به شعبه‌ی ۲۸ دادگاه انقلاب جهت محاکمه، فراخوانده شدند.

امیر ارشد تاجمیر، یکی از کشته شدگان تجمعات ۶ دی ماه سال ۱۳۸۸ (عاشورا) است که خانواده‌ی وی در ۱۴ آذرماه ۱۳۸۹ به منظور یادبود وی مراسمی را در گورستان بهشت زهرا برگزار کرده بودند. در جریان همین مراسم اما ماموران امنیتی چندین تن از جمله پدر رامین رمضانی، حکیمه شکری و ندا مستقیمی را بازداشت نمودند که البته تمامی افراد، به غیر نامبردگان، بعد از بازجویی سرپایی آزاد شده بودند.

بر این اساس خانم شکری که به مدت سه ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس بود، تاکنون به قید وثیقه‌ی ۲۵۰ میلیون تومانی و به طور موقت آزاد است.

هم‌چنین ندا مستقیمی، یکی دیگر از اعضای گروه مادران عزادار نیز پس از گذشت یک ماه از زمان بازداشت، با قرار وثیقه‌ی ۱۰۰ میلیون تومانی آزاد شد.

شایان ذکر است که بر اساس گفته‌ی بازجویان وزارت اطلاعات این دو تن با اتهاماتی نظیر "جاسوسی" و "اقدام علیه امنیت ملی" مواجه‌اند.

به حکم ناعادلانه منصوره بهکیش پایان دهید!

 

به حکم ناعادلانه منصوره بهکیش پایان دهید!
ما مادران پارک لاله ایران، باز هم شاهد حکم سنگین و غیر انسانی و ناعادلانه دیگری علیه یکی از انسان های شریف و دادخواه این کشور هستیم. منصوره بهکیش، فعال اجتماعی و از خانواده های جان باختگان دهه 60 به واسطه دادخواهی و همدردی با مادران داغدار به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم شده است.

جمهوری اسلامی در فاصله سال های 60 تا 67، شش نفر از اعضای خانواده او را کشته است. تنها جرم منصوره این است که به عنوان یک شهروند، همواره جمهوری اسلامی را در مورد چرایی و چگونگی کشته شدن خواهر و برادرانش و دیگر خانواده ها مورد سوال قرار داده است و هیچ گاه نیز پاسخی بر این پرسش های بی شمار دریافت نکرده است. او می خواهد بداند:

به چه جرمی آنها را کشته اند؟
چرا جنازه آنها را تحویل خانواده نداده اند؟
چرا وصیت نامه شان را به خانواده تحویل نداده اند؟
چرا از برگزاری مراسم یادبود برای آنها جلوگیری می کنند؟
چرا خانواده ها و دوستان را از رفتن به خاوران منع می کنند و دایم مورد اذیت و آزار قرار می دهند؟

این ها پرسش هایی است که هیچ گاه هیچ مقام مسئولی پاسخی به آن ها نداده است و به جای پاسخ، همواره منصوره و دیگر خانواده ها را مورد تهدید و اذیت و آزار قرار داده اند. در همین رابطه او بارها و بارها از سوی نهادهای امنیتی احضار، تهدید و مورد بازجویی قرار گرفته یا بازداشت شده است.

او که خود زخم خورده و درد آشناست، به دنبال اعتراض های مردمی در سال 88 و به منظور همدردی با مادران عزادار، دو بار با تعدادی از مادران و حامیان بازداشت شد. بار اول در 14 آذر سال 88، به همراه 28 نفر از مادران عزادار مقابل پارک لاله تهران بازداشت و پس از سه روز آزاد شد. بار دیگر در دی ماه همان سال به همراه 29 نفر دیگر بازداشت و پس از چند روز آزاد شد. این اذیت و آزارها تمامی نداشت و در 26 اسفند همان سال به هنگام خروج قانونی از کشور برای دیدار فرزندش در فرودگاه پاسپورت اش ضبط و ممنوع الخروج شد.

مجددا در 22 خرداد1390 در خیابان ولی عصر تهران بازداشت شد و نزدیک به یک ماه در سلول های انفرادی بند 209 زندان اوین تحت باز جویی مداوم و شکنجه های روحی قرار گرفت. دادگاه رسیدگی به اتهام های او در دی ماه برگزار و به چهار سال و نیم حبس تعزیری محکوم و حکم وی در 15 فروردین 1391 به وکیل اش ابلاغ شد.

این حکم غیر قانونی توسط قاضی صلواتی رئیس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به استناد ماده 610 و 500 قانون مجازات اسلامی به اتهام "اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی از طریق تشکیل مادران عزادار" و "تبلیغ علیه نظام" صادر شده است. ما این حکم سنگین را که در واقع به منظور جلوگیری از فعالیت های دادخواهانه او صورت گرفته است، به شدت محکوم می کنیم و خواهان لغو آن از سوی مقامات جمهوری اسلامی هستیم.

ما مادران پارک لاله ایران ضمن تکرار خواسته های بر حق خود، آزادی فوری و بی قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی، لغو مجازات اعدام و محاکمه علنی و عادلانه و مردمی آمران و عاملان جنایت های صورت گرفته توسط حکومت جمهوری اسلامی؛ اعتراض شدید خود را به حکم غیر انسانی منصوره بهکیش و دیگر حامیان مادران داغدار چون ژیلا کرم زاده مکوندی، لیلا سیف االهی، نادر احسنی، ژیلا مهدویان و ام البنین ابراهیمی اعلام می داریم و مانند همیشه خواستار پایان بخشیدن به این احکام ناعادلانه هستیم.

ما تا رسیدن به خواسته های خود از پای نخواهیم نشست و این احکام ناعادلانه خللی در اراده ما برای پیگیری خواسته های بر حق مان ایجاد نخواهد کرد.

مادران پارک لاله ایران
20 فروردین 1390