برای نسرین که مقامت و پایداری اش ستودنی است. برای رضا خندان که با مقاومت و همراهی اش، هزاران چشم را غافلگیر کرد. برای مهراوه که جای مادر را برای نیما پر کرده است و برای تمام آنهایی که در کنار یاران دربند و ستم کشیده هستند تا رهایی.
{آه...
سهم من اینست
سهم من اینست
سهم من،
آسمانی است که آویختن پرده ای آنرا از من می گیرد
سهم من پایین رفتن از یک پله مترو کست
و به چیزی در پوسیدگی و غربت واصل گشتن
سهم من گردش حزن آلودی در باغ خاطره هاست
و در اندوه صدایی جان دادن که به من بگوید:
" دست هایت را
دوست می دارم "
دست هایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد، می دانم، می دانم، می دانم
و پرستوها در گودی انگشتان جوهریم
تخم خواهند گذاشت{ بخشی از شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد
دیروز نهم خرداد تولد نسرین ستوده بود. جمعیت زیادی برای همراهی با او به منزل اش آمده بودند. همسر و فرزندان و خانواده با عشقی وصف ناشدنی از دوستان و یاران اش استقبال می کردند. خانه دائم پر و خالی می شد. جای نسرین در گوشه گوشه خانه خالی بود، ولی عکس هایش در همه جا خودنمایی می کرد. دوستانی عکس او را هنگام در آغوش کشیدن همسرش رضا خندان با دست های دستبند زده قاب کرده بودند. هر کسی پیامی می داد و سخنی از شهامت و پایداری نسرین می گفت. اشک و شادی همراه با هم بود. اشک از نبودنش در خانه کنار خانواده و یاران و همچنین ستمی که بر نسرین و نسرین ها رفته است و شادی از مقاومت و پایداری او و دیگر زندانیان در راهی که انتخاب کرده بود. او مسئولیت اجتماعی اش را به خوبی انجام داد. مسئولیتی که در حمایت از حقوق موکلانش به عهده گرفته بود. موکلانی که به ناحق گرفتار دیکتاتوری شده اند.
دنیا، دنیای وارونه ای است. تولد بدون حضور متولد. آری نسرین پشت میله های زندان است، ولی در خانه اش زادروزش را جشن می گیرند. همان طور که در نبود ندا، سهراب، اشکان، سعید، مصطفی، فرزاد، شیرین و هزاران هزار جان باخته دیگر تولدشان را جشن می گیرند. این بار نیز تولد زنی مقاوم که برای دفاع از حقوق موکلانش به بند کشیده شده است و بایستی سال های سال پشت میله های زندان بماند را جشن می گیرند.
نسرین جان، در نبودت همه بدون ترس از زندان و شکنجه و محرومیت در کنارت بودند. همه آنهایی که نباید می بودند، ولی برای گرامی داشت یاد تو و تبریک به همسر و فرزندانت حضور یافتند. هر چند جای خالی تو پر نشد، ولی زاد روزی خجسته برایت برجا ماند.
نسرین جان، وقتی نگاه شادت را در عکس ها دیدیم، باورمان شد که ستودنی هستی. برق چشمانت ما را دل قوی کرد. وقتی دستنبد بر دست و خندان آن چنان محکم سر را بالا گرفتی و همسرت را در آغوش کشیدی، دریافتیم که همچنان هستی و بر عهدت پایبندی.
نسرین جان، باید که زاد روزت حتی بدون حضور تو چنین شاد و پر هیاهو باشد. بگذار پروانه وکالت ات را حاکمان ستمگر از تو بستانند ولی بدان که مردم مدال افتخار وکالت را به تو هدیه خواهند داد.
اطمینان داریم که در بند متادون یا هر بند دیگری که هستی، آهنگ زیبای تولد مبارک را برایت خوانده اند.
تولدت مبارک باد!
مادران پارک لاله
10 خرداد 1390
1 comments:
ارسال يک نظر