اوین!
چشمت روشن! مهمان عزیزی داری!
بند 209 اوین!
بند 209 اوین!
دو شب است که مهمان عزیز داری!
دوست عزیز ما را به زور به خانه تو آوردند برای مهمانی.
دوست عزیز ما را به زور به خانه تو آوردند برای مهمانی.
209 می دانی این یار عزیز ما کیست؟
خواهر بهکیش ها که از سال 60 تا 67 در اوین مهمان بودند و تو چه میزبان بدی بودی. امانتدار خوبی نبودی. هر 5نفرشان را به جوخه دار سپردی.
209می گفتند ،زندان جا امنی است اما اوین ثابت کرد که نیست.
209 می دانی مادر بهکیش ها آنقدر چشم براه فرزندانش مانده تا سوی چشمش به 5 رسیده؟
می دانی هر روز نفرینت می کند و اینک باز یک بهکیش دیگر را در پشت دیوارهایت محبوس کردی!
209 حداقل این بار مردانگی یا زنانگی بخرج بده و امانتداری کن از یار مهربان ما!
خواهری که همه سالها را با تنها همدمش مادری پیر اما مقاوم چون کوه و ساک هایی از برادران و خواهرانش بسر آورده!
خواهری که وقتی تو بی مهری کردی و عزیزانشان را کشتی جگرگوشه هایشان را به زیر پر و بال گرفت و پدر و مادرشان شد و عصای دست مادر پیرش و پدری که از داغ فرزندان جوانش غمباد گرفت و رفت!
209 شرافت داشته باش و اینبار امانتداری کن!
می دانم در یکی از بندهای تو در انفرادی است.
می دانم شب و روز نگهبانان را سیاه می کند!
می دانم همیشه آماده تو دهنی زدن به همه بازجوها که تو به آنها مقام کارشناسی داده ای است.
می دانم که داغ دل همه شان را تازه می کند.
او نامش منصوره است.
منصوره از نصر می آید و نصر در زبان خدایان عرب حاکم بر اوین یعنی پیروزی و منصوره یعنی زن پیروز! او پیروز خواهد شد. حتی اگر در دیوارهای بلند تو محبوس بماند باز پیروز خواهد شد. حتی اگر مانند برادران و خواهرش به جوخه دار سپرده شود. باز پیروز میدان است. چون همه آزادگانی که خدایان قدرت حکومت اسلامی در طول 32 سال گذشته به نامهای مختلف کشته اند و روسیاهی را برای تو گذاشته اند. برای تو 209 و اوین و 305 و 240 .شما بدنامان تاریخ شده اید ! و یاران ما مردان و زنان پیروز و سرفراز!
209 ! ما همه با عهد کرده ایم که منصوره مان را آزاد کنیم. هم از بند تو هم از بند حکومت خدایان. باش تا عزم راسخ ما مادران را ببینی. به خیالت رسیده می توانی همه رو چون هاله بکشی؟ چون هدی صابر .
می کشی تا زنده بمانی!
باشد
مدارا بس است
چشم در مقابل چشم!
چشم ما را در خود حبس کردی
چشمت را حبس می کنیم.
مدارا بس است
چشم در مقابل چشم!
چشم ما را در خود حبس کردی
چشمت را حبس می کنیم.
یکی از مادران لاله