دو سال ازحماسه خرداد سال 88 و انتخابات حادثه ساز ایران می گذرد. دو سال از کشته و زخمی شدن صدها جوان و زندانی شدن هزاران انسان آزادی خواه می گذرد. دو سال است که همچنان حرکت اعتراضی مردم ادامه دارد، ولی این جنبش نه از سال 88 آغاز شد و نه هم اکنون پایان یافته است. این جنبش تنها با "رای من کو" آغاز نشد، بلکه بیشتر ناشی از بغض فروخورده ای بود که در طی این سال ها در گلو مانده بود. سال هایی که جز کشتار و زندان و شکنجه و بیکاری و فساد و تباهی و تبعیض و در به دری چیزی برای مردم به همراه نداشت.در این سال ها نه تنها هیچ گاه حکومت دین سالار از زخم دل مادران و پدران و تنهایی و اشک کودکان سخنی به میان نیاورد، صدای اعتراض میلیونی مردم در سال 88 را نیز نشنید یا خود را به نشنیدن زد و پاسخ مردم را با گلوله و زندان و شکنجه و تبعیض داد. در عوض قاتلان فرزندان مان را ترفیع داد و زورگویان خیابانی را ارج نهاد، طوری که عناصر خودسر با رنگ و لباس های مختلف هر روز قدرت شان از نیروی های به ظاهر حافظ امنیت هم بیشتر شد. نیروهای امنیتی و لباس شخصی کار را به جایی رسانده اند که نه تنها اجتماعات مردمی و دانشجویی را برهم می زنند، خود سفارتخانه ها را تعطیل می کنند و یا درب استانداری را قفل می زنند و بدون هیچ گونه مشکلی بساط تحصن خود را جلوی استانداری ها پهن می کنند و عکس و فیلم و مصاحبه هم برای تحصن کنندگان تدارک می بیند.
ولی مدعیان آزادی با ما چه کردند؟ کشورهای مدعی آزادی و دموکراسی نیز تنها با نشان دادن فیلم های اعتراضی مردم و سازمان های حقوق بشری نیز تنها به محکوم کردن خشونت بسنده کردند و تصور کردند که وظایف انسانی خود را به انجام رساندند. درحالی که مردم معترض برای کسب آزادی به خیابان ها آمدند و بابت این اعتراض بهای سنگینی پرداختند و هر روز شاهد کشته و زخمی شدن صدها سهراب و ندا و مسعود و امیر و شبنم و مصطفی و محسن و محمد و اشکان و غیره بودیم و این روزها هم شاهد قتل هاله و امروز هم خبر تاسف بار دیگری رسید، هدی صابر که در اعتراض به کشته شدن هاله در اعتصاب غذا بود، به خاطر بی توجهی مسئولین و نرساندن به موقع وی به بیمارستان فوت کرد.این بیداد تا کی می خواهد ادامه یابد؟ هر روز مردم را به بهانه برهم زدن نظم عمومی و امنیت ملی و تبانی زندانی می کنند، زندانیان را در بازداشت گاه های غیرقانونی زیر انواع آزار و اذیت قرار می دهند و به کمترین بهانه و به جرم دگر اندیشی اعدام می کنند.روزها و شبهای زیادی است که پدران و مادران و همسران و فرزندان پشت دیوارهای بلند و سیمانی زندان های کشور همانند سی و اندی سال گذشته به امید گرفتن ملاقاتی و دیدار با عزیزان خود و یا خبری از وضعیت شان و یا چشم انتظار آزادی شان سپری کرده اند و می کنند.ایران سال هایی به آذر خون بار نگاه می کرد. به بهمن سرنوشت ساز که پیام آزادی داشت ولی دیری نپایید که زندان و شلاق و دربه دری و اعدام و قتل های زنجیره ای ارمغان آن تلاش شد و به جای رفاه و آزادی و زندگی بدون تبعیض، فقر و بیکاری و اعتیاد و زن های خیابانی هدیه ملتی شد که روزی برای استقلال و آزادی بپاخاست .اینک خرداد سرآمد جریان های حادثه ساز تیر و آبان و آذر و بهمن شده استخرداد می رود تا جایگاه ویژه ای در تقویم مردم ایران بیابد. خرداد 88 حادثه ساز، خرداد 89 ملتهب و خرداد نود که آغازش با کشته شدن مادر صلح ایران که تنها جرمش داشتن عکس پدر در مراسم تشیع جنازه وی بود. پیام خود را به ملت ایران رساند که بیدارشوید و برای تمام آنچه در این سی و اندی سال از دست دادیم یک بار دیگر دست در دست هم برای ساختن ایرانی امن و آزاد از هرگونه ستم و تبعیض به پا خیزیم.ما مادران پارك لاله، ضمن پا فشاری برخواسته های برحق خود به همراه مردم ایران فریاد می زنیم:- تا زمانیکه آمران و عاملان اعدام هاي فردي و دسته جمعي، كشتارهاي قومي و ديني، زندان، شكنجه، تجاوز، ترور، شبيخون به منازل، به خاك و خون كشيدن خوابگاه ها و ... از سال 57 تا كنون به سزای اعمال خود نرسیده اند.- تا زمانی که همه زندانیان سیاسی عقیدتی بدون قید و شرط آزاد نشوند.- تا زمانی که هر گونه تبعیض (عقیدتی، سیاسی، جنسی، دینی، ملیتی) در ایران عزیز ریشه کن نشود،- تا زمانی که مجازات اعدام و حذف دگراندیشان لغو نگردد.- تا زمانی که صلح و آرامش در کشورمان حکمفرما نشود.لحظه ای ازخواسته و تلاش خود عقب نخواهیم نشستمادران پارک لاله22 خرداد 1390